بسم الله الرّحمن الرّحیم

امور تغذیه دانشگاه حضرت معصومه سلام الله علیها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خطبه حضرت زهرا» ثبت شده است

۰۶
مهر

خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - بخش پنجم

وَاَنْتُمْ اَلاْنَ تَزْعَمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا؟ اَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ؟ (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْم یُوقِنُونَ)؛ اَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلى تَجَلّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیَةِ اَنِّی ابْنَتُهُ اَیُّهَا الْمُسْلِمُون. اَ اُغْلَبُ عَلى اِرْثِیه؟

عجب این که شما چنین مى پندارید که خداوند ارثى براى ما قرار نداده ـ و ما از پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارث نمى بریم! ـ . آیا از حکم جاهلیّت پیروى مى کنید؟ چه حکمی بهتر است از حکم خدا براى آنها که اهل [ ایمان ] و یقینند؟ آیا شما این مسائل را نمى دانید؟ آرى مى دانید، و همچون آفتاب براى شما روشن است که من دختر اویم. اى مسلمانان! آیا باید ارث من به زور گرفته شود؟

 

یَابْن اَبِی قُحافَةَ! اَ فِی کِتابِ اللهِ اَنْ تَرِثَ اَباکَ وَلا اَرِثَ اَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً. اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ اِذْ یَقُولُ: (وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ) وَ قالَ فیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا اِذْ قالَ: (فَهَبْ لِى مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ)، وَ قالَ: (وَ أُوْلُوا الاَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِى کِتَابِ اللهِ)، وَ قالَ: (یُوصِیکُمُ اللهُ فِى أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنثَیَیْنِ)، وَ قالَ: (إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الاْقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاًعَلَى الْمُتَّقِینَ)، وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لِی وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبِی؟ وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا؟ اَ فَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیَة اَخْرَجَ مِنْها اَبِی؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَ وَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبِی مِنْ اَهْلِ مِلَّة واحِدَة اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؟

اى فرزند ابى قحافه! به من پاسخ ده! آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثى نبرم؟ چه سخن ناروایى! آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟ در حالى که مى فرماید: «و سلیمان وارث داود شد». و در داستان یحیى بن زکریا مى گوید: «خداوندا! تو از نزد خود جانشینى به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد»؛ و نیز مى فرماید: «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامى که خدا مقرّر داشته (از دیگران) سزاوارترند»؛ و نیز مى گوید: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى کند که سهم (میراث) پسر به اندازه سهم دو دختر باشد»؛ و نیز فرموده: «اگر کسى مالى از خود بگذارد براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت کند، این حقى است بر پرهیزکاران». شما چنین پنداشتید که من هیچ بهره و ارثى از پدرم ندارم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندى در میان ما نیست؟! آیا خداوند آیه اى مخصوص شما نازل کرده است که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گویید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمى برند، و من با پدرم یک مذهب نداریم؟ یا این که شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟

 

فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً، تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ، وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّد (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السّاعَةِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدَمُونَ، (وَ لِّکُلِّ نَبَإ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ) (مَنْ یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ).

 حال که چنین است پس بگیر آن ـ ارث مرا ـ که همچون مرکب آماده و مهار شده آماده بهره بردارى است و بر آن سوار شو،  ولى بدان در قیامت تو را دیدار مى کند و بازخواست مى نماید، و در آن روز چه نیک است که داور خداست، و مدّعىِ تو محمّد (صلى الله علیه وآله) و موعدِ داورى، رستاخیز، و در آن روز باطلان زیان خواهند دید، امّا پشیمانى به حال شما سودى نخواهد داشت! بدانید: «هر چیزى ـ که خداوند به شما داده سرانجام ـ قرارگاهى دارد ـ و در موعد خود انجام مى گیرد ـ و بزودى خواهید دانست» «چه کسى عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد.»

 

ادامه > بخش ششم خطبه

منبع متن اصلی و ترجمه: سایت حوزه - به ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

بازخوانی، ویرایش و صفحه آرایی : محمّد جواد احتشامی - مهر 1400

  • محمد جواد احتشامی
۲۴
شهریور

خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - بخش سوّم

ثُمَّ قالَتْ :

اَیُّهَا النّاس! اعْلَمُوا اَنِّی فاطِمَةُ، وَ اَبِی مُحَمَّدٌ(صلى الله علیه وآله) اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً و لا اَقُولُ ما اَقُولْ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً. لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ، عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ، بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ.

 فَاِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبِی دُونَ نِساءِکُمْ، وَ اَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ اِلَیْهِ صلى الله علیه وآله.

سپس فرمود:

 اى مردم! بدانید من فاطمه ام! و پدرم محمّد است که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد. آنچه مى گویم آغاز و انجامش یکى است ـ و هرگز ضد و نقیض در آن راه ندارد ـ و آنچه را مى گویم غلط نمى گویم، و در اعمالم راه خطا نمى پویم. به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.

هر گاه نسبت او را بجویید مى بینید او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه پر افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!

 

فَبَلَّغَ بِالرِّسالَةِ، صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَکْسِرُ الاْصْنام، وَ یَنْکُتُ الْهامَ، حَتّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتّى تَفَرَّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطِینِ، وَ طاحَ وَشِیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشِّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکَلِمَةِ الاْخْلاصِ، فِی نَفَر مِنَ الْبَیْضِ الْخِماصِ، وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ، مُذْقَةَ الشّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلانِ، وَ مَوْطِىءَ الاْقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرَقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْوَرَقَ، اَذِلَّةً خاسِئِینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ. فَاَنْقَذَکُمُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالى بِمُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی.

آرى او آمد و رسالت خویش را به خوبى انجام داد، و مردم را به روشنى انذار کرد، از طریقه مشرکان روى بر تافت، و بر گردنهایشان کوبید، و گلویشان را فشرد ـ تا از شرک دست بردارند و در راه توحید گام بگذارند ـ او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت مى کرد. بت ها را درهم مى شکست، و مغزهاى متکبّران را مى کوبید، تا جمع آنها متلاشى شد، و تاریکى ها برطرف گشت، صبح فرا رسید، و حق آشکار شد، نماینده دین به سخن درآمد، و زمزمه هاى شیاطین خاموش گشت. افسر نفاق بر زمین فرو افتاد، گره هاى کفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به کلمه اخلاص (لا اله الا الله) گشودید، در حالى که گروهى اندک و تهیدست بیش نبودید! و بر لبۀ پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید؛ و از کمىِ نفرات همچون جرعه اى براى شخص تشنه، و یا لقمه اى براى گرسنه، و یا شعله آتشى براى کسى که شتابان به دنبال آتش مى رود، بودید؛ و زیر دست و پاها له مى شدید! در آن ایّام آب نوشیدنى شما متعفن و گندیده بود، و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید،و پیوسته از این مى ترسیدید که دشمنان زورمند، شما را بربایند و ببلعند! اما خداوند تبارک و تعالى شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد بعد از آن همه ذلّت و خوارى و ناتوانى نجات بخشید،

 

بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ؛ کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطانِ اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَذَفَ اَخاهُ فِی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِأُ حَتّى یَطَأَ صِماخَها بِاَخْمَصِهِ، وَ یُخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِه مَکْدوداً فِی ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً فِی اَمْرِ اللهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ، سَیِّداً فِی اَوْلِیاءِ اللهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً وَ اَنْتُمْ فِی رَفاهِیَّة مِنَ الْعَیْشِ، وادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَتَتَوَکَّفُونَ الاْخْبارَ وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَتَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتالِ؛

بعد از آنکه او با شجاعان درگیر شد، و با گرگ هاى عرب و سرکشان یهود و نصارى پنجه در افکند، هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد؛ و هر گاه شاخ شیطان نمایان مى گشت و فتنه هاى مشرکان دهان مى گشود، پدرم برادرش على(علیه السلام) را در کام آنها مى افکند [و آنها را بوسیله او سرکوب مى نمود] و او هرگز از این مأموریت هاى خطرناک باز نمى گشت مگر زمانى که سرهاى دشمنان را پایمال مى کرد؛ و آتش جنگ را با شمشیرش خاموش مى نمود. او (على(علیه السلام)) در راه خشنودى خدا متحمّل رنج و سختى گردید و در راه انجام دستورات الهى تلاش مى نمود؛ و به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نزدیک، و سیّد و سالار اولیاى خدا بود. او همیشه آماده (فعالیت) و خیرخواه مردم بود و با جدیت و زحمت تلاش مى نمود؛ و این در حالى بود که شما در رفاه و خوشگذرانى، آسایش، نعمت و امنیت بسر مى بردید و انتظار مى‌کشیدید که براى ما (اهل بیت(علیهم السلام)) حوادث ناگوار پیش آید و توقّع شنیدن اخبار (بد درباره ما) داشتید؛ و هنگام جنگ عقب نشینى مى کردید و از نبرد فرار مى کردید!

 

ادامه > بخش چهارم خطبه

منبع متن اصلی و ترجمه: سایت حوزه - به ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

بازخوانی، ویرایش و صفحه آرایی : محمّد جواد احتشامی - شهریور 1400

  • محمد جواد احتشامی
۱۷
شهریور

خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - بخش دوّم

 

ثُمَّ الْتَفَتَتْ عَلَیْهَا السَّلامُ اِلى اَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قالَتْ:

  اَنْتُمْ عِبادُ الله، نُصْبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الاُْمَمِ. وَ زَعِیمُ حَقٍّ لَهُ فِیکُمْ، وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ. وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللهِ النّاطِقُ، وَ الْقُرْآنُ الصّادِقُ، وَ النُّورُ السّاطِعُ، وَ الضِّیاءُ اللاّمِعُ، بَیِّنَةٌ بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّیَةٌ ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطٌ بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِدٌ اِلَى الرِّضْوانِ اتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَرَاهِینُهُ الْکافِیَةُ، وَ فضائلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرایِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ.

سپس رو به اهل مجلس کرد و فرمود:

شما اى بندگان خدا! مورد امر و نهى پروردگار، و حاملان دین و وحى او، و امین خدا بر خویشتن، و فرستادگان او به سوى دیگر امّت ها، و ضامن و کفیل حق او در خود، و آن عهدی که از پیش بر عهده شما گذارده شده و آنچه پیامبر(صلى الله علیه و آله) بعد از خود در میان امت به یادگار گذارده یعنی کتاب الله ناطق و قرآن صادق - آن نور تابان و روشنایى پر فروغ - هستید؛ کتابى که دلایلش روشن است، باطنش آشکار، ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخار؛ پیروی از آن به خوشنودی و بهشت پروردگار منجر می گردد و گوش فرا دادن به آن به ساحل نجات رهبرى مى کند. کتابی که از آن به دلایل روشن الهى و تفسیر واجبات او و شرح محرمات او و روشنگری های پرجلوه اش و دلائل و براهین کافی و فضائل پسندیده اش و آن چه خداوند در آن رخصت و آزادی بخشیده و و آنچه واجب فرموده می توان دست یافت.

 

فَجَعَلَ اللهُ الاِْیمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نَماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبِیتاً لِلاِْخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً مِنَ الْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ عِزاً لِلاِْسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِیجابِ الاَجْرِ، وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السُّخْطِ، وَ صِلَةَ الاَْرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِیضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَکایِیلِ وَ الْمَوازِینِ تَغْیِیراً لِلْبَخْسِ، وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السَّرِقَةِ اِیجاباً لِلْعِفَّةِ، وَ حَرَّمَ اللهُ الشِّرْکَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ.

 

پس خداوند «ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده. و «نماز» را وسیله پاکى از کبر و غرور. «زکات» را موجب تزکیه نفس و افزایش روزى. «روزه» را عامل تثبیت اخلاص. «حجّ» را وسیله تقویت آیین اسلام. «عدالت» را مایه هماهنگى دل ها. «اطاعت» ما را باعث نظام ملت اسلام. و «امامت» ما را امان از تفرقه و پراکندگى. «جهاد» را موجب عزّت اسلام. «صبر و شکیبایى» را وسیله اى براى جلب پاداش حق. «امر به معروف» را وسیله اى براى اصلاح توده هاى مردم. «نیکى به پدر و مادر» را موجب پیشگیرى از خشم خدا. «صله رحم» را وسیله افزایش جمعیّت و قدرت. «قصاص» را وسیله حفظ نفوس. «وفاى به نذر» را موجب آمرزش. «جلوگیرى از کم فروشى» را وسیله مبارزه با کمبودها. «نهى از شرابخوارى» را سبب پاکسازى از پلیدى ها. «پرهیز از تهمت و نسبت هاى ناروا» را حجابى در برابر غضب پروردگار. «ترک دزدى» را براى حفظ عفت نفس و «تحریم شرک» را براى اخلاص در بندگى خود قرار داد.

 

فَـ (اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ) وَ اَطِیعُوا اللهَ فِیما اَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنَّهُ (إِنَّمَا یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ).

 اکنون که چنین است تقواى الهى پیشه کنید، و آنچنان که شایسته مقام اوست، از مخالفت فرمانش بپرهیزید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید. خدا را در آنچه امر یا نهى فرموده، اطاعت کنید ـ و راه علم و آگاهى را پیش گیرید ـ چرا که: از میان بندگان خدا، تنها عالمان و آگاهان از او مى ترسند و احساس مسئولیت مى کنند.

 

* : در بعضی نسخه ها ( للعصمة ) آمده است.

ادامه > بخش سوّم خطبه

منبع متن اصلی و ترجمه: سایت حوزه - به ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

بازخوانی، ویرایش و صفحه آرایی : محمّد جواد احتشامی - شهریور 1400

  • محمد جواد احتشامی
۱۷
شهریور

خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - بخش اوّل

هنگامی که تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه (س) بگیرند و این خبر به ایشان رسید، چادر بر سر نهاد و با گروهی از زنان فامیل و خدمتکاران خود به سوی مسجد روانه شد و این در حالی بود که چادر حضرت به زمین کشیده می شد و گونه ای راه می رفت گویا که رسول خدا راه می رود. بر ابوبکر که در میان عده ای از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد؛ بین او و دیگران پرده ای آویختند، آنگاه ناله ای جانسوز از دل برآورد که همه مردم به گریه افتادند و مجلس و مسجد به سختی به جنبش درآمد. سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت. آنگاه کلامش را با حمد و ثنای الهی آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صدای گریه مردم برخاست، وقتی سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود:

اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى ما اَنْعَم، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلى ما اَلْهَم، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّم، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَأها، وَسُبُوغِ آلاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ والاها. جَمَّ عَنِ الاِْحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الاِْدْراکِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنّى بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها.

خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر مى کنم، و بر مواهبى که ارزانى داشته، ثنا مى خوانم. بر نعمت هاى گسترده اى که از آغاز به ما داده و بر مواهب بى حسابى که به ما احسان فرموده، و بر عطایاى پى در پى که همواره ما را مشمول آن ساخته. نعمت هایى که از شماره و احصا بیرون است، و بخاطر گستردگى در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست؛ و انتهاى آن از ادراک انسان ها خارج است. بندگان را براى افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده و خلایق را براى تکمیل آن، به ستایش خود دعوت نموده و آنان را براى بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده.

 

و اَشهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الاِْخْلاصَ تَأْویلَها وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی الْفِکَرِ مَعْقُولَها. اَلْمُمْتَنِعُ مِنَ الاَْبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الاَْلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَْوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ. اِبْتَدَعَ الاَْشْیاءَ لا مِنْ شَیْءٍ کانَ ما قَبْلَها، وَ اَنْشَأَها بِلا احْتِذاءِ اَمْثِلَۀ امْتَثَلَها. کَوَّنَها بِقُدْرَتِه وَ ذَرَأها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَة مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَة لَهُ فِی تَصْویرِها اِلاّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ، وَ تَنْبیهاً عَلى طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ. ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلى مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِه.

و من شهادت مى دهم که معبودى جز خداوند یکتا نیست. بى مثال است، و شریک و مانند ندارد. این سخنى است که روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن در  افکار پرتوافکن شده. خدایى که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است، و بیان اوصافش با این زبان، محال؛ و درک ذات مقدّسش براى عقل و اندیشه ها ممتنع است. موجودات جهان هستى را ابداع فرمود، بى آن که چیزى پیش از آن وجود داشته باشد. و همه آنها را ایجاد کرد، بى آن که الگو و مثالى قبل از آن موجود باشد. آنها را به قدرتش تکوین نمود، و به اراده اش خلق کرد، بى آن که به آفرینش آنها نیاز داشته باشد، یا فایده اى از صورت بندى آنها عائد ذات پاکش شود؛ جز این که مى خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد و مردم را به اطاعتش دعوت کند؛ قدرت بى پایان خود را از این دریچه نشان دهد؛ خلایق را به عبودیت خود رهنمون گردد؛ و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگى تکوین و تشریع قوت بخشد. سپس براى اطاعتش پاداش ها مقرّر فرموده، و براى معصیتش کیفرها. تا بندگان را بدینوسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایى بخشد و به سوى باغ هاى بهشت و کانون رحمتش سوق دهد.

 

وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمّاه قَبْلَ اَنِ اجْتَبَلَهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنِ ابْتَعَثَهُ، اِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَبِسَتْرِ الاَْهاوِیلَ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ. عِلْماً مِنَ اللهِ تَعالى بِمائِلِ الاُْمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَمَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقْدُورِ.

و گواهى مى دهم که پدرم محمّد (صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست; پیش از آن که او را بفرستد، او را برگزید; و پیش از آن که او را بیافریند، براى این مقام نامزد فرمود؛ و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود؛ در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند، و در پشتِ پرده هاى هول انگیز نیستى پوشیده و به آخرین سر حدّ عدم مقرون بودند. این بخاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدرات را به خوبى مى دانست.

 

ابْتَعَثَهُ اللهُ اِتْماماً لاَِمْرِهِ وَ عَزِیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ وَ اِنْفاذاً لِمَقادِیرِ حَتْمِهِ. فَرَأَى الاُْمَمَ فُرَّقاً فِی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلى نِیرانِها، عابِدَةً لاَِوْثانِها، مُنْکِرَةً للهِ مَعَ عِرْفانِها. فَاَنارَ اللهُ بِمُحَمَّد [صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ] ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلّى عَنِ الاَْبْصارِ غُمَمَها. وَ قامَ فِى النّاسِ بِالْهِدایَةِ وَ اَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمایَةِ. وَ هَداهُمْ اِلَى الدِّینِ الْقَوِیمِ وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقِیمِ.

او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند، و حکمش را اجرا نماید، و مقدرات حتمى اش را نفوذ بخشد. هنگامى که مبعوث شد، امت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده اى را برگزیده اند: گروهى بر گرد آتش طواف مى کنند، و گروهى در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند و با این که با قلبِ خود، خدا را شناخته اند، او را انکار مى کنند. خداوند به نور محمّد(صلى الله علیه وآله) ظلمت ها را برچید، و پرده هاى ظلمت را از دل ها کنار زد، و ابرهاى تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت. او براى هدایت مردم قیام کرد، و آنها را از گمراهى رهایى بخشید، و چشمهایشان را بینا ساخت، و به آیین محکم و پابرجاى اسلام رهنمون گشت، و آنها را به راه راست دعوت فرمود.

 

ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَة وَ اخْتِیار، وَ رَغْبَة وَ اِیثار. فَمُحَمَّدٌ [صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ] مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فِی راحَة، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الاَْبْرارِ، وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبّارِ. صَلَّى اللهُ عَلى اَبِی، نَبِیِّهِ وَ اَمِینِهِ عَلَى الْوَحْیِ وَ صَفِیِّهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِیِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه.

 سپس خداوند او را با نهایت محبّت و اختیار خود و از روى رغبت و ایثار قبض روح کرد، سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد و هم اکنون در میان فرشتگان، و خشنودى پروردگار غفّار و در جوار قرب خداوند جبّار قرار دارد. درود خدا بر پدرم، پیامبر و امین وحى و برگزیده او از میان خلایق و  باد، و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.

ادامه > بخش دوّم خطبه

منبع متن اصلی و ترجمه: سایت حوزه - به ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

بازخوانی، ویرایش و صفحه آرایی : محمّد جواد احتشامی - شهریور 1400

  • محمد جواد احتشامی